عقیله
عقیله، زن کریمه را می گویند که در بین فامیل بسیار عزیز و در خاندان خود ارجمند باشد.
همچنین در فرهنگ عربی عقیله به زن خردمندی می گویند که مسائل را با صبر و خرد بالا حل و فصل کند و در کارش دوراندیشی و آینده نگری داشته باشد.
عقیله، زن کریمه را می گویند که در بین فامیل بسیار عزیز و در خاندان خود ارجمند باشد.
همچنین در فرهنگ عربی عقیله به زن خردمندی می گویند که مسائل را با صبر و خرد بالا حل و فصل کند و در کارش دوراندیشی و آینده نگری داشته باشد.
آقای مهربونم سلام
از اینکه اربعین منو راه دادید تو حرمتون و اجازه دادید پای پیاده به پابوسیتون بیام متشکرم
سلام اربابم
امروز دلم گرفته
یعنی آقاجان انقد بدم که رخصت دیدار نمی دهی…..
کمترین تعریف از اربعین
کمترین تعریف از اربعین این است که بگویی اینجا همه چیز غیر عادی است. به تعبیر بهتر همه چیز فوقالعاده است.
اینجا همان آدمهای معمولی فوقالعادگی پیدا میکنند، لطیف میشوند، نورانیت پیدا میکنند، صفای باطن آدمها رو میشود، همه به طرز عجیبی اهل محبت میشوند، خلاصه فضای عجیبی است.
نورانیت این سفر موجب تحول آدمها میشود. اینها کسانی هستند که گناهانشان بخشیده شده است. برای هر قدمشان ثواب یکحج و یکعمره مقبول مینویسند. این موجب تزکیۀ روح، رقت قلب و تقویت عاطفه است.
همان نورانیت این سفر است که موجب شجاعت یافتن آدمها و خستگیناپدیر شدنشان میشود.
ارتش نیجریه دستگیری گسترده زنان محجبه شیعه را آغاز کرد
ارتش نیجریه به محض مشاهده زنان چادری شیعه حتی اجازه یافته هنگام دستگیری آنها اقدام به شکستن دست و پایشان هم بکند!
شیخ زکزاکی رهبر جنبش اسلامی نیجریه از یک سال پیش و در جریان یورش وحشیانه نیروهای ارتش نیجریه به حسینیه بقیهْالله و منزلش در زاریا، دستگیر و به مکان نامشخصی انتقال داده شده است. در این حمله دستکم 2 هزار نفر از شیعیان زاریا به شهادت رسیده و شیخ زکزاکی به همراه همسرش نیز به شدت مجروح شدند.
اما این پایان فشار دولت نیجریه بر شیعیان نبود و رسانهها همواره از تشدید اقدامات سرکوبگرانه ارتش نیجریه در حق شیعیان این کشور خبر میدهند.
براساس گزارش «ابنا» از جدیدترین اقدامات ضدشیعی دولت نیجریه، ارتش نیجریه در برخی ایالتها از جمله کادونا، هر زن چادر سیاهی را که میبیند بازداشت میکند.
ارتش نیجریه چادرهای سیاه زنان را نمادی از «آرمانها و اهداف حرکت اسلامی نیجریه» به رهبری «شیخ ابراهیم زکزاکی» میداند. با وجود این اقدامات تغییر محسوسی در حجاب و چادر سیاه زنان مومن نیجریایی ایجاد نشده است.
پیش از این نیز اعلام شده بود ارتش نیجریه، با جمعآوری چادرها و مقنعههای زنان دستگیر شده، اقدام به شکستن دستها و پاهای آنان میکند؛ در حدی که امکان ایستادن و راه رفتن از این زنان عاشورایی سلب میشود. نیجریه به شدت تحت نفوذ آلسعود است.
گزارش شده حتی ارتش نیجریه با گرفتن فرزندان از مادران و عدم اجازه ملاقات مادران با نوزادان شیرخواره اقدام به فشار علیه شیعیان میکند. یکی از اقدامات وحشیانه اخیر ارتش نیجریه جدا کردن کودکان و نوزادان از مادرانشان و زندانی کردن آنان در محیطهای متفاوت است؛ اقدامی که حتی گریه برخی سربازان ارتش را نیز در آورده است.
مسیر_نجف_کربلا اربعین94
بنده تعجب میکنم که هنوز برخی سؤال میکنند: «آیا لازم است اربعین برویم کربلا؟ خُب وقت دیگری میرویم که خلوتتر باشد!» به آنها میگوییم: فقط این نیست که تو خودت را به حرم برسانی! مهم این است که این جمعیت را زیادتر کنی. بگو: «چون همه آمدهاند، من هم آمدم» این تجمع مؤمنین خیلی مهم است.
???? پیاده شدنِ حق که سخت نیست، فقط یکسری شرایط میخواهد. مهمترین شرط احقاقِ حق(لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ؛ فتح/28) جمع شدنِ مردم است. لذا ما خیلی به این راهپیمایی عظیم اربعین امیدواریم، در طول تاریخ هیچگاه اینقدر که امروز شما در اربعین جمع شدهاید، مؤمنین جمع نشده بودند. اما قدمِ بعدی همدلیای است که باید در این جمعیت باشد که همان باطن و نیّت این حرکت است.
???? شرط اول که جمعیت است محقق شده، اما شرط دوم که «دل» و باطن است چه؟ باید از خودت بپرسی: «آیا واقعاً حاضر بودی تا پای جان به امام حسین(ع) کمک کنی؟» یکمقدار عمیقتر روی این مسأله فکر کنید. شما در این مسیر پیادهروی فرصت دارید صداقت خودتان را در این معنا روشن کنید که «آیا نیتِ ما در مورد کمک به امام حسین(ع) صادقانه است؟»
???? بله، همۀ ما میگوییم: «ای کاش من کربلا بودم و امام حسین(ع) را کمک میکردم» و در زیارت اربعین هم میگوییم: «آمادهام برای یاری شما؛ وَ نُصْرَتِي لَكُمْ مُعَدَّة». اما باید ببینیم که آیا اینرا از ما میپذیرند؟ خُب اگر از همه پذیرفته بودند که امام زمان(ع) ظهور کرده بود! حضرت 313 نفر میخواهد ولی الان بیش از 20 میلیون نفر اربعین میآیند، پس معلوم میشود که یکمقدار سختگیری هم هست!
???? فرمود: «مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ؛ از میان مؤمنین، برخی به عهدی که باخدا بستند وفا کردندد»(احزاب/23) خدا میخواهد ببیند ما راست میگوییم یا نه؟ دوستان! در این پیادهروی اربعین، جدّی و مصمّم قدم بردارید. از یک حدّی به بعد، دیگر به باطن آدم نگاه میکنند. همینکه به سمت کربلا قدم برمیداری، به سمت باطنِ این عهدی که با خدا میگذاری، قدم بردار. هر یک قدمی که بر میداری، در دلت بگو: «حسین! من راست میگویم» هرچه بیشتر به اعماق وجود خودت برو و روی خودت کار کن.
???? در این مسیر پیادهروی وقتی به سمت کربلا میرویم، بالاخره جسم ما به حرم میرسد ولی آیا قلب ما هم به آنجایی که باید برسد، میرسد؟ یک عزم عمیق درونی میخواهد. فقط به گفتن نیست؛ البته اینکه بگویی و در این راه قدم برداری، خیلی خوب است، یعنی «در این راه قرار گرفتهای و به سوی مقصدِ خوبی حرکت میکنی» اما وقتی در این راه افتادی، بیکار نباش؛ ذهن و روح خودت را بیکار نگذار! دنبال باطن باش.
???? اینکه خدا واقعاً از شما قبول کند، خیلی مهم است. میدانید اگر خدا این سفر معنوی را-در آن درجۀ عالیاش- از شما قبول کند، به کجا میرسید؟ در این صورت، دیگر شما یک سفر ظاهری نکردهاید. اگر خدا از شما قبول کند، تحت حفاظت خدا قرار میگیرید، دیگر شیطان غلط میکند به شما نزدیک شود! انتظارتان از این سفر معنوی و قدسی، اصلاً کم نباشد.
???? برای اینکه معنویت و صداقت شما در این سفر بالا برود، چهکار باید کرد؟ اینقدر با قلبتان اصرار کنید که «خدا مرا بپذیر!» اصرارهای شما را میشنوند و میشمرند. در نهایت تواضع اینقدر التماس کنید، تا بپذیرند.
???? یک راه خوب به شما نشان بدهم برای اینکه از شما بپذیرند. ما که مثل حضرت ابراهیم(ع)، اسماعیلی نداریم که به قربانگاه ببریم-و امر به قربانی هم نداریم- پس چهکار کنیم؟ با شنیدن روضههای حسین(ع) زجر بکشید و شرمندۀ حسین(ع) بشوید، این شما را بالا میبرد. ابراهیم(ع) هم وقتی نتوانست اسماعیلش را قربانی کند، دلش گرفت و عرض کرد: خدایا! من که قربانی ندادم! خدا فرمود: فرزند خودت برایت عزیزتر است، یا فرزند آخرین پیامبر؟ گفت: فرزند آخرین پیامبر. خدا کربلا را نشانش داد، و ابراهیم(ع) آنقدر سوخت و گریه کرد…(خصال/1/59)
تبعیت از امام بدون دانستن حکمت اوامر او شکننده است؛
مگر اینکه این تبعیت موجب شکوفایی حکمت در انسان بشود.
ولایتمداری مخلصانه حکمت میآورد.
ارزش و عظمت زینب کبری(س)، به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او بر اساس تکلیف الهی است. کار او، تصمیم او، نوع حرکت او، به او اینطور عظمت بخشید. هر کس چنین کاری بکند، ولو دختر امیرالمؤمنین(ع) هم نباشد، عظمت پیدا میکند. بخش عمدهی این عظمت از اینجاست که اولاً موقعیت را شناخت؛ هم موقعیت قبل از رفتن امام حسین} به کربلا، هم موقعیت لحظات بحرانی روز عاشورا، هم موقعیت حوادث کشندهی بعد از شهادت امام حسین} را؛ و ثانیاً طبق هر موقعیت، یک انتخاب کرد. این انتخابها زینب(س) را ساخت.
قبل از حرکت به کربلا، بزرگانی مثل ابنعباس و ابنجعفر و چهرههای نامدار صدر اسلام، که ادعای فقاهت و شهامت و ریاست و آقازادگی و امثال اینها را داشتند، گیج شدند و نفهمیدند چهکار باید بکنند؛ ولی زینب کبری گیج نشد و فهمید که باید این راه را برود و امام خود را تنها نگذارد؛ و رفت. نه اینکه نمیفهمید راه سختی است؛ او بهتر از دیگران حس میکرد. او یک زن بود؛ زنی که برای مأموریت، از شوهر و خانوادهاش جدا میشود؛ و به همین دلیل هم بود که بچههای خردسال و نوباوگان خود را هم به همراه برد؛ حس میکرد که حادثه چگونه است.
در آن ساعتهای بحرانی که قویترین انسانها نمیتوانند بفهمند چه باید بکنند، او فهمید و امام خود را پشتیبانی کرد و او را برای شهید شدن تجهیز نمود. بعد از شهادت حسینبنعلی(ع) هم که دنیا ظلمانی شد و دلها و جانها و آفاق عالم تاریک گردید، این زن بزرگ یک نوری شد و درخشید. زینب به جایی رسید که فقط والاترین انسانهای تاریخ بشریت – یعنی پیامبران – میتوانند به آنجا برسند.
مادر او فاطمهی زهرا(س)زن دیگری بود که مقامش از زینب کبری هم بالاتر بود. اینها زنان الگو و نمونهی اسلامند. زن امروز دنیا الگو میخواهد. اگر الگوی او زینب و فاطمهی زهرا { باشند، کارش عبارت است از فهم درست، هوشیاری در درک موقعیتها و انتخاب بهترین کارها؛ ولو با فداکاری و ایستادن پای همه چیز برای انجام تکلیف بزرگی که خدا بردوش انسانها گذاشته است، همراه باشد. زن مسلمانی که الگویش فاطمهی زهرا (س) یا زینب کبری(س)باشد، این است.
اگر زن به فکر تجملات و خوشگذرانیها و هوسهای زودگذر و تسلیم شدن به احساسات بیبنیاد و بیریشه باشد، نمیتواند آن راه را برود؛ باید این وابستگیها را که مثل تار عنکبوت بر پای یک انسان رهروست، از خود دور کند، تا بتواند آن راه را برود؛ کمااینکه زن ایرانی در دوران انقلاب و در دوران جنگ همین کار را کرد، و انتظار این است که در همهی دوران انقلاب همین کار را بکند.
اما الگوی زن ایرانی در این راه، همان است که گفته شد؛ زینب(س) الگوست. زینب(س)زنی نبود که از علم و معرفت بیبهره باشد؛ بالاترین علمها و برترین و صافیترین معرفتها در دست او بود. همان «سکینهی کبری(س)» یی که شما اسمش را در کربلا شنیدهاید، و دختر امام و برادرزاده و شاگرد زینب(س) است – کسانی که اهل تحقیق و کتابند، نگاه کنند – او یکی از مشعلهای معرفت عربی در همهی تاریخ اسلام تا امروز است. کسانی که حتّی زینب(س)و پدر زینب(ع)و پدر سکینه(ع)را قبول نداشتند و ندارند، اعتراف میکنند که سکینه (س) یک مشعل معرفت و دانش است.
اینکه گفته میشود در عاشورا، در حادثهی کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد – که واقعاً پیروز شد – عامل این پیروزی، حضرت زینب(س) بود؛ والّا خون در کربلا تمام شد. حادثهی نظامی با شکست ظاهری نیروهای حق در عرصهی عاشورا به پایان رسید؛ اما آن چیزی که موجب شد این شکست نظامیِ ظاهری، تبدیل به یک پیروزی قطعیِ دائمی شود، عبارت بود از منش زینب کبری؛ نقشی که حضرت زینب بر عهده گرفت؛ این خیلی چیز مهمی است.
این حادثه نشان داد که زن در حاشیهی تاریخ نیست؛ زن در متن حوادث مهم تاریخی قرار دارد. قرآن هم در موارد متعددی به این نکته ناطق است؛ لیکن این مربوط به تاریخ نزدیک است، مربوط به امم گذشته نیست؛ یک حادثهی زنده و ملموس است که انسان زینب کبری(س) را مشاهده میکند که با یک عظمت خیرهکننده و درخشندهای در عرصه ظاهر میشود؛ کاری میکند که دشمنی که به حسب ظاهر در کارزار نظامی پیروز شده است و مخالفین خود را قلع و قمع کرده است و بر تخت پیروزی تکیه زده است، در مقر قدرت خود، در کاخ ریاست خود، تحقیر و ذلیل شود؛ داغ ننگ ابدی را به پیشانی او میزند و پیروزی او را تبدیل میکند به یک شکست؛ این کارِ زینب کبری(س)است. زینب (س) نشان داد که میتوان حجب و عفاف زنانه را تبدیل کرد به عزت مجاهدانه، به یک جهاد بزرگ.
آنچه که از بیانات زینب کبری(س) باقی مانده است و امروز در دسترس ماست، عظمت حرکت زینب کبری(س)را نشان میدهد. خطبهی فراموش نشدنی زینب کبری(س)در بازار کوفه یک حرف زدن معمولی نیست، اظهارنظر معمولی یک شخصیت بزرگ نیست؛ یک تحلیل عظیم از وضع جامعهی اسلامی در آن دوره است که با زیباترین کلمات و با عمیقترین و غنیترین مفاهیم در آن شرائط بیان شده است.
قوّت شخصیت را ببینید؛ چقدر این شخصیت قوی است. دو روز قبل در یک بیابان، برادر او را، امام او را، رهبر او را با این همه عزیزان و جوانان و فرزندان و اینها از بین بردهاند، این جمع چند ده نفرهی زنان و کودکان را اسیر کردهاند، آوردهاند در مقابل چشم مردم، روی شتر اسارت، مردم آمدهاند دارند تماشا میکنند، بعضی هلهله میکنند، بعضی هم گریه میکنند؛ در یک چنین شرائط بحرانی، ناگهان این خورشید عظمت طلوع میکند؛ همان لحنی را به کار میبرد که پدرش امیرالمؤمنین(ع) بر روی منبر خلافت در مقابل امت خود به کار میبرد؛ همان جور حرف میزند؛ با همان جور کلمات، با همان فصاحت و بلاغت، با همان بلندی مضمون و معنا:
«یا اهل الکوفه، یا اهل الغدر و الختل»؛ ای خدعهگرها، ای کسانی که تظاهر کردید! شاید خودتان باور هم کردید که دنبالهرو اسلام و اهلبیت هستید؛ اما در امتحان اینجور کم آوردید، در فتنه اینجور کوری نشان دادید. «هل فیکم الّا الصّلف و العجب و الشّنف و الکذب و ملق الاماء و غمز الاعداء»؛ شما رفتارتان، زبانتان با دلتان یکسان نبود. به خودتان مغرور شدید، خیال کردید ایمان دارید، خیال کردید همچنان انقلابی هستید، خیال کردید همچنان پیرو امیرالمؤمنین (ع)هستید؛ در حالی که واقع قضیه این نبود.
نتوانستید از عهدهی مقابلهی با فتنه بربیائید، نتوانستید خودتان را نجات دهید. «مثلکم کمثل الّتی نقضت غزلها من بعد قوّه انکاثا»؛ مثل آن کسی شُدید که پشم را میریسد، تبدیل به نخ میکند، بعد نخها را دوباره باز میکند، تبدیل میکند به همان پشم یا پنبهی نریسیده. با بیبصیرتی، با نشناختن فضا، با تشخیص ندادن حق و باطل، کردههای خودتان را، گذشتهی خودتان را باطل کردید. ظاهر، ظاهر ایمان، دهان پر از ادعای انقلابیگری؛ اما باطن، باطن پوک، باطن بیمقاومت در مقابل بادهای مخالف. این، آسیبشناسی است.
با این بیان قوی، با این کلمات رسا، آن هم در آن شرائط دشوار، اینگونه صحبت میکرد. اینجور نبود که یک عده مستمع جلوی حضرت زینب نشسته باشند، گوش فرا داده باشند، او هم مثل یک خطیبی برای اینها خطبه بخواند؛ نه، یک عده دشمن، نیزهداران دشمن دور و برشان را گرفتهاند؛ یک عده هم مردم مختلفالحال حضور داشتند؛ همانهائی که مسلم را به دست ابنزیاد دادند، همانهائی که به امام حسین(ع) نامه نوشتند و تخلف کردند، همانهائی که آن روزی که باید با ابنزیاد در میافتادند، توی خانههایشان مخفی شدند – اینها بودند توی بازار کوفه – یک عده هم کسانی بودند که ضعف نفس نشان دادند، حالا هم نگاه میکنند، دختر امیرالمؤمنین(ع) را میبینند، گریه میکنند.حضرت زینب کبری(س)با این عدهی ناهمگون و غیر قابل اعتماد مواجه است، اما اینجور محکم حرف میزند.
او زن تاریخ است؛ این زن، دیگر ضعیفه نیست. نمیشود زن را ضعیفه دانست. این جوهر زنانهی مؤمن، اینجور خودش را در شرائط دشوار نشان میدهد. این زن است که الگوست؛ الگو برای همهی مردان بزرگ عالم و زنان بزرگ عالم. انقلاب نبوی و انقلاب علوی را آسیبشناسی میکند؛ میگوید شماها نتوانستید در فتنه، حق را تشخیص بدهید؛ نتوانستید به وظیفهتان عمل کنید؛ نتیجه این شد که جگرگوشهی پیغمبر, سرش بر روی نیزه رفت. عظمت زینب را اینجا میشود فهمید.
انقلاب ما انقلاب زینبی است. از اول انقلاب، زنان یکی از برجستهترین نقشها را در این انقلاب ایفاء کردند. هم در خود حادثهی بزرگ انقلاب، هم در حادثهی بسیار بزرگ هشت سال دفاع مقدس، نقش مادران، نقش همسران، از نقش مجاهدان اگر سنگینتر و دردناکتر و تحملطلبتر نبود، یقیناً کمتر نبود.
گزیده ای از سخنان « #حجت_الاسلام_قرائتی» پیرامون حجاب و عفاف????
به نام خدا
????لباس مقدس است، لباس نعمت است، كرامت است. خدا به حیوان لباس نداده به انسان لباس داده شما یك چیزی را كه همینطور عادی و معمولی تلقی میكنید در پارچه نمیپیچید اما یك چیزی را كه ارزش دارد در كاغذ كادویی میبندید. هر چیزی كه ارزش دارد، حجاب هم دارد. (دی ماه 67)
????در غرب به زن خیلی توهین شد. برای جاسوسی از زن استفاده شده است. حتی خود ایرانیها که در خارج کار میکنند برای اینکه بعضی ایرانیها را شکار کنند. برای خبر از زن استفاده میکنند. یعنی زن آلت جاسوسی شده است. برای فروش بهتر اجناس از زن و عکس زن در فروشگاهها استفاده میكنند. یعنی زن وسیله اسکناس و سرمایه دار شده است. زن لیوان شیر جوان هرزه شده است. این بزرگترین توهین است.(مرداد ماه 70)
????بدان با رها شدن ، کرامتت را از دست میدهی. زن هرچه بیشتر خودش را حفظ کند، تسلط قلبیش بیشتر است.(مرداد ماه 70)
ا
✈️من در اتریش بودم. یک همه پرسی کرده بودند که بیشترین مشکل شما چیست؟ هشتادو پنج درصد مردم اتریش گفته بودند: كه بیشترین مشکل این است که شب به خانه میرویم و زنمان ما را دوست دارد یا نه؟ زنمان خانه هست یا نه؟ وقتی آزادی شد هرچه آزادی بیشتر شود مشكلات بیشتر است. (مرداد ماه 70)
????من یک سوالی از خانمها میکنم. اگر دوست دارید راحت جواب بدهید. دوست دارید كه یک خانمی با جلوهای که دارد در خیابان دل پدرت را ببرد؟ پدرت دیگر کاری به زندگی نداشته باشد. دختر خانم من نمیخواهم از قرآن چیزی بگویم. شما که با شکلت دل یک جوان را میبری. فکر نمیکنی جوانی که نامزد دارد شما را میبیند و میبیند كه شما از زن خودش بهتر هستی. شکل شما، زندگی این زن و شوهر را متزلزل میکند. فکر نمیکنی كه فردا هم یک دختری زیباتر از خودت بیاید و با جلوه خودش دل شوهر شما را حسابی تسخیر كند. فکر نمیکنی شنی که در این دیگ میاندازی زیر دندان خودت هم برود؟(مرداد ماه 70)
از خودت سوال کن. من که با این وضع بیرون رفتم چه کسی از من خوشش میآید؟ خدا از من خوشش میآید؟ امام زمان از من خوشش میآید؟ انقلابیون وخون دادهها وخانواده شهدا از من خوششان میآید؟ حزب اللهیها از من خوششان میآید؟ چهار نفر جوان هرزه خوششان میآید؟(مرداد ماه 70)
????جاهایی که دختر و پسر به هم نگاه میکنند و چشم چرانی میکنند تمرکز فکری برای مطالعه ندارند. هرچه حفاظ بیشتر باشد، تمرکز فکری برای مطالعه بیشتر است. هرچه چشم چرانی بیشتر باشد، آدم نمیتواند متمرکز باشد. مطالعه کند. چون آدم دارد مطالعه میکند یک دختری میاید رد شود، نگاهش میکند. بعد هم میگوید: تا میاید مطالعه کند یکی از این طرفش میگذرد.(مرداد ماه 70)
????عفاف یک کرامت است. خواهرها! مرد زور و پول وقدرت مالی دارد. شما هرچه عفیفتر باشید تسلط قلبی خواهید داشت. تسلط قلبی برابر تسلط مالی است. اگر رها شوی تسلط قلبیت را از دست میدهی.(مرداد ماه 70)
???? گاهی زنها میگویند: مگر خدا به ما نامحرم است؟ نه خدا به همه محرم است. اگر محرم است چرا سر نماز خودمان را بپوشانیم؟ معنای پوشیدن محرمی و نامحرمی نیست. معنای پوشیدن کرامت است.(شهریور ماه 70)
????حجاب حفاظت است. شما کفش هم که میپوشی بالاخره پایت گیر میکند. آدم پابرهنه برود راحتتر است. بله! راحتتر است. اما تیغ در پایت میرود. کفش یک بار است. اما این بار را باید کشید. چون که هم بار هست. هم حفاظت هست. کفش بار است اما حفاظت است. لباس بار است اما کرامت است. (شهریور ماه 70)
⭕️رمز بی حجابی بعضی از دخترها چشم مردهاست.
اگر دختر بداند که مرد نگاهش نمیکند اینطور نمیگردد. این میبیند شما نگاهش میکنید لوس میشود. مرد عفیف آن است که زن را با عفت کند. زن عفیف میتوانه مرد را با عفت كند.(شهریور ماه 70)
????ما حجابمان وعفت و دینمان ارزان تمام نشده است.
يعنے میشود آن روز؟درون تنگناے قبرشانه ام را بگيرے
و تڪان بدهےبشنو و بفهم
انا حسين بن علے بن ابيطالب
سر و ڪارت با من استــــ بقيه بروند
“اللهم ارزقنا شفاعة الحسین یوم الورود”
سلام علی قلب زینب الصبور
به سکوتی فکر می کنم
که در نگاه آخرت
با برادرت گذشت…
در جمع زائران و فعالین پیاده روی اربعین
#حجت_الاسلام_پناهیان:
????وقتی که ما در اربعین حاضر میشویم، به اقتدار حسینی در جهان کمک کردهایم. آیا میشود در این مسأله کم گذاشت؟! اصلاً نمیشود برای اربعین کم گذاشت.
????قربان صدقۀ امام حسین(ع) رفتن، دیگر ساده نیست! چون میگویند: «شما که اینهمه میگفتی من فدایت شوم، حالا بفرمایید؛ این گوی و این میدان! ببینیم در این عرصه چه قدمی بر میدارید!» البته نمیخواهد خودتان را فدا کنید، ولی بیایید در این راه قدم بردارید. اصلاً دیگر نمیشود ادعا کرد و فرار کرد! نمیشود با ذکر امام حسین(ع) تفریحی برخورد کرد، دیگر مسأله جدی شده است. مگر میشود برای اربعین کم گذاشت؟!
????اگر به همین اربعین، بیشتر بها بدهیم، قدرت اسلام، بیشتر خواهد شد و دشمنان کمتر به امت اسلامی، ضربه خواهند زد، و بیشتر از ما حساب خواهند برد. در فرج هم همین قاعدۀ «و نَصَرهُ بِالرُّعْبِ» محقق میشود و خدا با رعبی که در دل دشمنان میاندازد، آخرین امام را کمک میکند. (الْبَاقِرَ ع یَقُولُ: الْقَائِمُ مِنَّا مَنْصُورٌ بِالرُّعْبِ؛ کمالالدین/1/331) و اربعین مهمترین تجلیگاه قدرتی است که رعب را به دل دشمن میاندازد. دشمنان ما وقتی جمعیت میلیونی اربعین را میبینند، میپرسند: اینها با شعار «یا لَثاراتِ الْحُسَیْن(ع)» کجا دارند میروند؟! اینها که هنوز امامشان پشت پردۀ غیبت است، اینها که در غیاب امامشان چنین قدرتی دارند، در حضور امامشان چهکار خواهند کرد؟!
????مردم جهان هم وقتی خبر پیادهروی اربعین را بشوند، پیگیری خواهند کرد که اینهمه جمعیت برای چه در کربلا جمع میشوند؟ به آنها گفته میشود که پدر امام زمانشان هزار سال قبل به اینها فرموده است که اربعین در کربلا جمع شوید. حالا اگر خود امام زمانشان بیاید، چهکار خواهند کرد؟
«عصمه الصغری» لقبی است که زینب (س) بر اساس شایستگیهایش به آن مفتخر گردیده است.
مشخصه یک جامعه سالم و رشد یافته، تنها داشتن موقعیت جغرافیایی خوب ،معادن متنوع و منابع مالی نیست؛ بلکه نظام تعلیم و تربیتی زنده و مترقی است که انسانهایی آزاده، مستقل، خلاق، مبتکر و تلاشگر میسازد تا جامعه را در زمینههای علمی ، اقتصادی، سیاسی و… از عقبماندگی نجات دهند؛ زیرا همه اصلاحات و فعالیتها بهوسیله اندیشه و تلاش انسان انجام میگیرد و وقتی او صالح و سالم پرورش یافت، همهچیز بهخوبی ساخته میشود.۱
بر این باور، هدایت و تعیین مسیر جامعه بهویژه نخبگان بهسوی زیرساختهای معنوی و مؤلفههای قوامبخش هویت و شاکله فرهنگی، اهمیت فراوانی دارد. دراینبین، یکی از ماندگارترین میراث های فرهنگی که میتواند در هر زمانهای وارثان خود را بهرهمند سازد، مقوله پیروی از سنت و سیره اهلبیت پیامبر (ص) است؛ همان شاهراههای نجاتی که مایه دانایی و علم و میراننده جهل و نادانی هستند.
ایشان ستارگانی هستند که دعای پیامبر (ص)در حقشان مستجاب گردید؛ آنجا که پس از ازدواج فاطمه (س ) با علی (ع)فرمود: «خداوند دلهای شما را به هم نزدیک نماید، از هرگونه اختلاف و افتراق بازدارد، فرزندان و نسلتان را کلیدهای رحمت و معادن حکمت و دانش قرار دهد.»
بیگمان، شخصیت زهرایی زینب کبری نیز یکی از ثمرات و برکات دعای ارزشمند پیامبر (ص ) است که با سیره علمی و عملی ممتازش، اسوه و الگو گردید. این بانوی آسمانی با القابی همچون صدیقه الصغری، العصمه الکبری، ولیه الله العظمی، ناموس الکبری، الراضیه بالقدر و القضاء، امینه الله ،عالمه غیر معلمه، فهمه غیرمفهمه، محبوبه المصطفی، قره عین المرتضی، نائبه الزهراء، شریکه الحسین، شفیقه الحسن المجتبی، الزاهده،العابده، العفیفه، القانته، القائمه، الصائمه، الصابره، الفاضله، العاقله، العامله، العالمه، الکامله، محدثه، المتهجده الشریفه، عقیله القریش و … شناخته میشود.
عفت زینب ( س )
از القابی که برای حضرت زینب ( س)نقل شده، «عفیفه» است؛ یعنی بانویی که دارای حیا، عفت و حجاب است. از نمونههای چنین عفتی، ماجرای «یحیی المازنی» است که گوید: سالها در همسایگی امیر مؤمنان علی(ع) که در کنار خانهاش منزل زینب نیز واقع بود، زندگی میکردم. به خدا سوگند، هیچگاه نه زینب را دیدم و نه صدایی از او شنیدم. هروقت که آن بانو میخواست به زیارت قبر جدش پیامبر(ص)برود، شبانگاه درحالیکه حسن (ع)در طرف راستش، حسین (ع ) در طرف چپش و پدرش جلوتر از او حرکت میکردند، به زیارت میرفت. آنگاه که به نزدیکی قبر شریف پیامبر (ص ) میرسیدند، امیر مؤمنان (ع )چراغها را کم سو میگردانید…این اقدام پدر سبب شد فرزندش حسن (ع ) علت این کار را جویا شود و امیر مؤمنان (ع)در پاسخش فرمود: میخواهم زینب (س ) از نگاه نامحرمان در امان باشد.
امام سجاد علیه السلام راجع به زینب کبری سلام الله علیها که به گفته ابن عباس عقیله بنی هاشم بود،
فرمودهاند: « أنت بحمد الله عالمة غیر معلمة و فهمة غیر مفهمة.»
این که حضرت زینب سلام الله علیها بانویی باشند که بدون تعلیم، عالم باشند یعنی چه ؟! این مسأله ای نیست که به سادگی بتوان از کنار آن عبور کرد این یعنی که علوم و دانش های وی از سنخ دانشها و دانسته های بشری نیست، از نوع تعلیم و حفظ و یادگیری نیست تا دچار خطا و یا فراموشی بشود بلکه از نوع الهام و سخن گفتن ملائکه است که فقط برای قدیسین و صدیقین رخ میداده. از قبیل آنچه که برای جناب مریم علیهاالسلام رخ داده و بالاتر از آن مثل آن چه که برای فاطمه زهرا علیهاالسلام رخ میداده است!
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسأله آموز صد مدرس شد
آری زینب سلام الله علیها، دخترِ آن مادری است که در طی هفتاد و پنج روز فرشته امین وحی، جناب جبرئیل به محضر او شرفیاب می شود و علوم الهی و باطنی را بر او القاء و الهام می کند. آیا نباید از آن مادر به این دختر ارثی رسیده باشد و حال آن که مهمترین ارث اولیاء خدا علوم و فضائل آنان می باشد ؟!